اهورااهورا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات اهورا با مامانی وبابایی

ترم اول کلاس موسیقی

اولین روز کلاس موسیقی ٧اردیبهشت ٩٢  بچه‌ها همانطور‌که حرف زدن می‌آموزند،موسیقی هم می‌آموزند.کافی‌است به‌آنها فرصت بدهیم وتشویقشان‌کنیم تا بشنویم وببینیم‌که چگونه به سادگی می‌نوازند و می‌خوانند ودرسنین بالاتر با کمی راهنمایی حتی می‌توانند با وسایل ساده سازهای گوناگون بسازند . کودکی دورانی است که احتیاج به آموزشهای خاصی دارد. ما باید تکنیکهای آموزش بچه‌ها را فرا بگیریم و از آن در دورة دبستان و بخصوص قبل از دبستان استفاده نماییم. کودک‌ابتدا باید به درستی دنیای پیرامون خود را بشنود و صداها را کشف کند و از همین تقویت حساسیت شنیدن ما وارد آموزش موسیقی می‌شویم (اما نب...
23 ارديبهشت 1392

روز مادر......92

لبخند ونگاه زیبایت قشنگ ترین لحظه ی زندگی برای زیستن است ، بانوی گل بهترین تبریکها  را به مناسبت روز زیبایت از من بپذیر ....... روز مادر رو به همه مامانای عزیز تبریک میگم   مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند. گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتی خلقتی، تو لب...
11 ارديبهشت 1392

چندتا ایده جالب برای سبزه و تخم مرغ عیدنوروز92

کم کم داریم به فصل بهار نزدیک میشیم حال و هوای اواخر اسفند خیلی عالیه امسال اهورا نسبت به سال گذشته بیشتر این تغییرو احساس میکنه قراره سبزه و تخم مرغهای سفره هفسینمنو با کمک این پسری آمادش کنیم چند تا تکنیکو از اینترنت سرچ کردم به نظرم کودکانه وبرای بچه ها جذابه البته تکنیکهایی رو که تابستون  امسال تو موسسه بادبادک تجربه کرده رو میتونه رو تخم مرغاش پیاده کنه .خلاصه ببینم چکار میکنم ..                ...
9 اسفند 1391

پیست اسکی-آذر90

           اینجا پیست اسکی شمشکه که یه پنج شنبه جمعه (آذر90)همراه خاله ثمین -عموسعید -خاله الهه -عمو مهدی دوستای مامانی وبابایی رفتتیم شمشک .راستی اونشب تولد خاله ثمین بود اونم نی نی دخملش تو فروردین به دنیا میاد .فرداش رفتیم پیست .یه عالمه برف بود اهورا کلی راه رفت و برف بازی کرد از اسکی بازی هم خیلی خوشش اومده بود به اسکی بازا هم با تعجب نگاه می کرد.         ...
10 آبان 1391

اهورا وماشین قرمزش

سلام پسرگلم هفته گذشته که با بابایی رفتیم بیرون ، بابایی میخواست یه سوپرایزی داشته باشه .تو هم تو ماشین درحال وروجک بازی بودی( در داشبورد باز وبسته میکردی ، میرفتی زیر صندلی میومدی بالا ....دست به سوئچ میزدی.........) منم که کنترلت میکردم که حواس بابایی به رانندگیش باشه .دیدم که بابایی ماشینو جلوی یه اسباب بازی فروشی که توش پراز ماشینهای رنگاوارنگ ، موتور، سه چرخه ......و یه عالمه اسباب بازی .... یه حدسی زدم چی تو فکرشه ..وقتی رفتیم تو فروشگاه تو وروجک از شدت خوشحالی قدرت انتخاب نداشتی . فکر کنم اونشب سوار همهء ماشینها شدی .عاشق کنجکاویاتم عسل مامانی. ازمیان اون همه ماشین ،بابایی یه ماشین قرمز خیلی خوشکل رو برات خرید...
10 آذر 1390

یکی از مهمترین مراحل رشدم

                سلام پسر خوشکلم عزیز دل مامانی اول از همه خیلی ازت معذرت میخواهم چند وقتیه که به وبلاگت سر نزدم آخه مامانی تو این مدت خییلللللللللللللللللللللللللللی سرش شلوغ بود هم تو اداره هم تو خونه آخه عسل مامانی تو این مدت من و تو  وارد مرحله دیگه ای از زندگی شدیم . آخه تو دیگه بزرگ شدی دیگه 2سال و سه ماهتم تموم شده قرارشد بقول خودت دیگه میمیی نخوری......... خیلی مامانی روزهای سختی بود از نظر روحی هم خودم هم خودت یه جورایی اذیت شدیم ولی پسر خیلی خوبی بودی ، همکاریت خیلی عالی بود.  ( یاد اون روزا بخیر....تو بغلم چقدر آروم میشدی ، دستامو...
9 آذر 1390

تولد 2سالگی اهورا....

  سَللللللااااااااااام پسر مامانی   باور میکنی با تک تک حرفها وحرکاتت من روز به روز بیشتربه وجود روح بزرگی که در کالبد کوچک توست ایمان میاورم     پسر قشنگم تو عشق وقلب منی و تمام لحظات با تو بودن و به تو فکر کردن برام یه دنیاست عزیز دلم                                            تولدت سالگی               &nbs...
10 شهريور 1390

نی نی شگفت انگیز من

  این پِسمَلِ وروجک موقعی که مامانی سرگرم کار بوده رفته تو کمد لباساش . و قیافش خیلی شرمنده است ازاین خرابکاری.......... کف اتاقش پر از لباس واسباب بازیه ..... ...
10 مرداد 1390